1ـ1ـ مقدمه
در اين فصل شما با برخي از دلايل، اصول و باورهاي اوليه حاكم بر مدلهاي تعالي سازماني آشنا شده و در جريان اقدامات ساير كشورها در زمينه تهيه و تدوين جوايز كيفيت بعنوان ابزاري ميانبر (Shortcut) براي نيل به مفهوم مديريت كيفيت جامع قرار ميگيريد. هدف از اين فصل ايجاد ديدگاه پايهاي و اوليه در مورد دلايل و ضرورتهاي تدوين مدلهاي تعالي سازماني و جايگاه نگرشهاي كلان ملي در اين مورد است.
1ـ2ـ نياز به مدلي براي تعالي سازمان
هر سازماني صرفنظر از نوع فعاليت، اندازه، ساختار و يا ميزان كاميابي در تأمين اهداف سازماني خود، نياز به مدلي دارد كه براساس آن ميزان موفقيت خود را در نيل به آرمانها و راهبردهاي كسب و كار خويش مورد سنجش و اندازهگيري قرار بدهد.
مدلهاي تعالي سازماني ابزاري جهت كمك به سازمانها براي سنجش ميزان قرار داشتن در مسير تعالي سازماني و رشد متوازن هستند. اين مدلها به سازمانها كمك ميكنند تا با مقايسه وضع موجود و مطلوب خود (ايدهآل يا مطلوب) تفاوتها را شناسايي و سپس براساس اين تفاوتها (عارضهها) و بررسي علل وقوع آنها راهحلهاي بهينهسازي وضع موجود را تعيين و آنها را اجرا نمايند.
يكي از اساسيترين سئوالاتي كه در مباحث كيفيت مطرح است اين سئوال است كه به راستي هدف و غايت نهايي اجراي مدلهاي كيفيت چيست؟ به بيان ديگر مدلهاي كيفيت در پي رسيدن به چه جايگاه و هدفي هستند. يكي از پاسخهايي كه به اين سئوال داده شده است معروف به مدل درختي مديريت كيفيت جامع (TQM) است. در اين مدل كه در تصوير شماره 1ـ1 آمده است هدف و غايت اجراي سيستمهاي كيفيت نيل به مفهوم (يا Concept ـ خوانندگان گرامي توجه داشته باشند كه مفهوم با هدف Goal فرق ميكند) مديريت كيفيت جامع است. اما از آنجا كه غير از اقدام مؤسسه استاندارد انگلستان، اقدام ديگري در مورد استاندارد كردن مفهوم TQM انجام نشده است، هر سازماني براي خود مفهوم خاص و برداشت ويژهاي از مديريت كيفيت جامع را استنتاج نموده است. مدل معرفي شده در تصوير شماره 1ـ1 ميگويد كه هدف نهايي رسيدن به TQM است، و چون براي TQM هم استانداردي ارايه نشده است جوايز كيفيت (Quality Awards) بعنوان يك راه ميانبر براي رسيدن به TQM مدنظر قرار گرفتهاند.
در اين ميان بررسيها نشان ميدهد كه درحال حاضر حدود 130 جايزه كيفيت، بهرهوري و برتري در سطح جهان وجود دارد. اسامي مهمترين جوايز كيفيت جهان در جدول شماره 1ـ1 آمده است. نكته مهم، توجه اين جوايز به سمت بهرهوري، كيفيت و تعاليجويي است. و در اين ميان مدلهاي كيفيت معمولاً در پي ارايه ساختاري نظاممند براي ايجاد بستري مناسب براي رشد و تعالي سازمان هستند. بعلاوه اين جوايز مبنايي مناسب براي خودارزيابي سازمانها ميباشند تا از اين طريق ضمن ارزيابي خود، اصطلاحاً به عارضهيابي بپردازند.
يكي از نقاط ضعفي را كه ميتوان به جوايز كيفيت و مدلهايي از اين دست نسبت داد توجه صرف آنها به عوامل داخلي مرتبط با سازمان ازجمله توجه به نيازها و انتظارات مشتريان و تلاش براي تأمين رضايت ايشان، بهبود فرآيندها و محصولات، افزايش مشاركت كاركنان و غيره ميباشد. اما، همانطور كه در مقدمه اين كتاب نيز آمده است بخصوص در كشور ما بنظر ميرسد كه تأثير عوامل محيطي ناظر و حاكم بر فعاليتهاي سازمانها بسيار جدي و تعيين كننده است. نبايد فراموش كرد كه مدلهاي تعالي سازمان در يك محيط سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و تربيتي خاص خود يعني جوامع انگلوساكسون با ويژگيهاي يك اقتصاد كاملاً خصوصي شكل گرفته است. و در جامعه ما كه به زعم خيلي از صاحبنظران بيش از 60% اقتصاد آن دولتي است طبعاً واقعيات طور ديگري رخ مينمايند.
در همه مدلهاي تعالي سازماني ادعا بر اين است كه هدف پيشرفت و بهبود است، اما آيا ميتوان اين ادعا را در شركتهاي ايراني قابل كاربرد و اجرا دانست؟ البته بنظر ميرسد كه با جديد بودن مفاهيم تعالي سازماني در كشور ما پاسخ به اين سئوال زود است. اما قطعاً فريفتگي صرف در مقابل افكار وارداتي ما را به جايي نخواهد رساند
در مورد احتياط براي استفاده از مدلهاي تعالي سازماني از جمله مدل EFQM نظر خوانندگان گرامي را به مطالب همين فصل جلب مينمائيم.
از سوي ديگر، از ديدگاه روش تحقيق مجموعهاي از عوامل پنهان و واسطهاي در پس مدلهاي تعالي سازماني ايفاء نقش ميكنند كه در اين مدلها به آنها اشارهاي نشده است. و همه ما ميدانيم كه در كشور ما نقش و تأثير اين عوامل تعيين كنندهتر از عوامل ظاهر و پيداي مندرج در مدلهاي شناخته شده است
در اينجا لازم است از فرصت استفاده كرده و به اين نكته مهم اشاره نمائيم كه انطباق كامل شرايط و ويژگيهاي يك سازمان با حوزههاي جوايز كيفيت و يا كسب امتيازات لازم براساس اين جوايز به هيچ عنوان ضامن بقاء و حفظ طولاني مدت يك سازمان در محيط كسب و كار دايماً درحال تغيير نيست. خوانندگان گرامي، بخصوص مديران ارشد سازمانها به اين نكته توجه كنند كه نبايد دچار اين اشتباه برداشت بشوند كه كسب جوايز و يا كسب امتياز قابل قبول براساس اين جوايز يعني برتري مطلق آنها نسبت به رقباء. زيرا اين نتيجهگيري خطايي بسيار بزرگ است. نگاهي به گزارشات و مقالات ارايه شده در سايتهاي اينترنتي مرتبط با مدلهاي تعالي سازماني همگي حاكي از آن است كه حتي بردن جوايز خيلي مهم و ارزشمندي مثل دمينگ، بالدريج و EFQM ضامن حفظ بقاء يك سازمان نيست و در ميان فهرست سازمانهايي كه اعلام ورشكستگي كرده و مضمحل شدهاند، هستند سازمانهايي كه در حد قابل قبول و خوبي خواستههاي جوايز كيفيت را تأمين كردهاند.
در اينجا، توجه خوانندگان گرامي را به اين موضوع جلب ميكند كه به زعم نويسنده مهمترين اقدام پس از تدوين و معرفي جايزه ملي كيفيت ايران (كه به حق يكي از كارهاي ارزشمند و ماندگان در تاريخ حركتهاي كيفيتخواهي اين مرز و بوم است)، تلاش براي تدوين جوايز كيفيت خاص براي سازمان و مؤسسات فعال در بخشهاي مختلف توليدي و خدماتي كسب و كار است. زيرا قطعاً با يك مدل عمومي و كلي نميتوان برداشت روشن و قريب به تعيين از يك سازمان (بخصوص در پروژههاي عارضهيابي براساس مدلهاي كيفيت) داشت.
پس بيائيد در يك حركت ملي اقدامي شايسته را در زمينه تدوين مدلهاي كيفيت خاص براي بخشهاي مختلف توليدي و خدماتي كشور انجام بدهيم.
از سوي ديگر، تعيين ميزان پايبندي به اصول كيفيت در سازماني كه مايل به اجراي مدل تعالي سازماني است خود يكي از عوامل تعيين كننده و مؤثر است كه بعضاً از نظر ما ايرانيان دور مانده است. از اينرو به زعم اينجانب، لازم است سازمانهاي ما قبل از اقدام به اجراي مدلهاي تعالي سازماني، موجود بودن زير ساختهاي ضروري براي انجام اين مهم بخصوص زيرساختهاي فكري، رفتاري و انساني نسبت به اصول كيفيت را بررسي و از موجود بودن آنها در سازمان خود اطمينان حاصل نمايند. از اينرو اجراي مدلهاي تعالي سازماني در سازمانهاي ايراني منوط به انجام دو مرحله اصلي زير است :
الف) بررسي وجود زيرساختهاي لازم براي تعالي سازماني و تعيين درجه بلوغ سازماني
ب) عارضهيابي براساس يكي از مدلهاي تعالي سازماني و تعيين ميزان فاصله از آن (براساس امتياز يا نمرهاي كه از خودارزيابيها يا ارزيابي شخص دوم و سوم حاصل ميشود)
در جدول شماره 1ـ5 اصول كيفيت كه بيشك يكي از پايهايترين زيرساختهاي هر سازماني است ارايه شده است، همانطور كه در فوق هم آمده عدم توجه به زيرساختهاي لازم براي اجراي مفاهيم كيفيت نميتواند ما را از شعار فراتر ببرد.
بنابراين متأسفانه بايد گفت كه درصورت عدم توجه به زيرساختهاي فوق، چندسال بعد مدلهاي تعالي سازماني نيز دچار سرنوشتي ميشوند كه درحال حاضر سيستمهاي كيفيت دچار شدهاند.
از سوي ديگر، شايد يكي از معضلات ما در سازمانهاي ايراني، موضوع سبك رهبري اين سازمانها است. بيشك درصورتي كه ما ايرانيان انرژي و وقت لازم را براي ترميم اين قسمت از نقاط ضعف خود صرف كنيم ميتوانيم به تعالي كسب و كار خود اميدوار باشيم.
در اين ميان، يكي از معضلات موجود در مديريت و راهبري سازمانهاي ايراني پايين بودن سطح خود شكوفايي و آرمانخواهي ايشان است. به راستي ويژگي افراد خودشكوفا را بايد در چه چيزهايي جستجو كرد. و يك فرد خودشكوفا واجد چه ويژگيهايي است.
جدول شماره 1ـ6 ويژگي افراد خودشكوفا را نشان ميدهد. لطفاً با تكميل آن سطح خودشكوفايي و آرمانخواهي خود را تعيين و براساس نتايج حاصله فرصتهاي بهبود را در سبك مديريت و رهبري خودم شناسايي و آنرا در قسمت پايين فرم ثبت نمائيد.
به ياد داشته باشيد كه هرچه سطح مديريتي فرد بالاتر ميرود قاعدتاً بايد نمرهاي كه براساس اين پرسشنامه اخذ ميكند بيشتر باشد.
ما، نبايد از اين موضوع مهم غافل شويم كه تعالي سازمانهاي ايراني، به اندازه بسيار زياد تابع افراد تعالي خواهي است كه بعضاً در مناصب تعيين كننده در سازمانهاي ايراني فعاليت ميكنند. زيرا بافت، سنن، آداب و فرهنگ ايراني اهميت بسيار زيادي به فرد اول سازمان و يا افراد اول سازمان ميدهد. تجارب و سليقههاي ذهني ما هم نشان ميدهد كه فرد اول سازمان ميتواند يك سازمان بسيار موفق و سرپا را به زمين بزند و يا يك سازمان ورشكسته و مضمحل را در كمترين زمان ممكن احياء كند.
از سوي ديگر تبيين معني رهبري، تواناييهاي يك رهبر و اصول حاكم بر رفتار رهبران موفق بيشك در كيفيت فعاليتهاي يك رهبر مؤثر و كارساز خواهد بود. در اين مورد جداول 1-7، 1-8 و 1ـ9 را ببيند.
به ياد داشته باشيم كه رهبري، برخورداري از نفوذ اجتماعي است. رهبري علم برانگيختن و هدايت و در نتيجه تغيير است. رهبران از طريق افكار و رفتار فردي خود، راه را به ديگران نشان داده و رفتار ديگران را تحت تاثير قرار مي دهند.
1ـ3ـ اصول اوليه تعالي سازماني
برخي از اصول اوليه حاكم بر مدلهاي تعالي سازماني را ميتوان در قالب موارد زير تشريح نمود. آنچه كه بايد در اينجا به آن اشاره كرد توجه اغلب مدلهاي تعالي سازماني به رشد متوازن سازمانها براساس دو معيار اصلي و اساسي زير است :
ـ معيار اول نتايج حاصل از عملكرد سازمان است.
ـ معيار دوم شامل رشد متوازن ومناسب اجزاء و عوامل تشكيلدهنده سازمان است كه مثلاً درمدل EFQM از آنها بعنوان توانمندسازها ياد ميشود.
از اينرو، معمولاً مدلهاي تعالي سازماني رشد سازمان را هم در قالب مفاهيم نتيجهاي و هم در قالب اجزاء تشكيل دهنده يك سازمان مدنظر قرار دادهاند. آنچه كه براي مدل تعالي سازماني EFQM مطلوب است هم نتيجه و هم رشد عوامل تشكيل دهنده سازمان است و اين شايد يكي از برتريها و مزاياي مدلهاي تعالي سازماني ازجمله EFQM است.
اما، به نظر شما آيا مدلهاي تعالي سازماني مثل EFQM نقطه ضعفي هم دارد؟ ما، در فرصت مناسب به اين موضوع خواهيم پرداخت. در واقع آنچه كه نويسنده در طول ساليان فعاليت مشاورهاي ـ آموزشي خود در زمينه سيستمهاي كيفيت به آن رسيدهام، فقدان يك حركت و عزم ملي براي تدوين يك سيستم ملي كيفيت و تعالي سازماني است كه براساس اصول، مفاهيم، ارزشها و واقعيات ملي و بومي ايران زمين طراحي شده باشد. و اين خلاء بزرگي است كه عدم توجه به آن به زعم اينجانب رفته رفته به فراموشي و نسياني بزرگ تبديل شده است. دقيقاً براساس اين ديدگاه است كه اينجانب در CD پيوست اين كتاب مدل تعالي پيشنهادي خود براي ايران را تحت عنوان IBEM معرفي كردهام. با اين اميد كه همكاران اينجانب و همه فرهيختگاني كه اين كتاب را مطالعه ميكنند با نقد آن يك حركت ملي را براي تدوين مدل تعالي كسب و كار ايراني به راه بيندازند. باشد كه باتوجه به واقعيات، نقاط قوت و ضعف و فرصتها و تهديدهاي خود مابقي دهه 80 و 90 را به نظريه پردازي ايراني و مدلسازي بومي در زمينه كيفيت اختصاص بدهيم.
ذيلاً برخي از اصول اوليه و مهم تعالي سازماني را تشريح ميكنيم.
1ـ3ـ1ـ نتيجه گرايي
همانطور كه در فوق نيز آمد، از ديدگاه تعالي سازماني برتري براساس نتايج، مستلزم كسب نتايج متوازن است. از اينرو در مدلهاي تعالي سازماني برتري يعني ايجاد توازن در نتايج و ارضاي نيازهاي تمامي ذينفعان مرتبط با سازمان. در اين مورد نتايج يعني نتايج حاصل براي كاركنان، مشتريان، شركاء، تأمين كنندگان و جامعه. از اينرو، كسب و كار يك سازمان بايد ناظر بر تأمين اين 4 گروه از نتايج معين و مشخص باشد (به نظر شما آيا ميتوان نتايج ديگري براي سازمان قايل شد؟).
1ـ3ـ2ـ تمركز بر روي مشتري
حيات يك سازمان منوط به تأمين نيازها و انتظارات مشتري و حتي مشعوف كردن (Delight) آنها است. از اينرو، وفاداري مشتري، كسب سهم بازار مناسب و حفظ آن از طريق تمركز دقيق بر روي نيازها و انتظارات مشتريان امكانپذير است. و اين نيازها و انتظارات است كه با تغيير دائمي سازمان را به چالش ميطلبد. و سازماني شانس ادامه حيات را خواهد داشت كه در اين مورد نتيجه بهتري را نسبت به رقباي خود كسب نمايد.
1ـ3ـ3ـ سبك رهبري و هدايت سازمان
رفتار و نگرش رهبران يك سازمان تعيين كننده موفقيت و عدم موفقيت آن سازمان و جايگاه آن در ميان ساير رقبا است. در واقع يكي از ابزارهاي مهم تعالي براساس مدلهاي تعالي سازماني سبك رهبري سازمان در شرايط محيطي داخلي و خارجي آن و چگونگي سكانداري سازمان در درياي پرتلاطم رقابتهاي سخت و پيچيده است. و قطعاً انعطافپذيري و تغيير سبك رهبري و تشخيص به موقع لزوم اصلاح و بازنگري آن يكي از عوامل برتري سازمان و كسب نتايج مطلوب است. اما، واقعاً يك رهبر سازماني بايد واجد چه ويژگيها و مشخصاتي باشد؟ ما سعي كردهايم در اين كتاب به گوشهاي از اين ويژگيها اشاره كنيم.
1ـ3ـ4ـ مديريت فرآيندها
عملكرد سازمان موقعي از برتري مناسبي برخوردار خواهد بود كه فعاليتهاي داخلي و ارتباطات آن شناخته شده و به طور سيستماتيك اداره و كنترل شوند. تصميمات مرتبط با فعاليتهاي جاري و بهبودها بايد براساس اطلاعات قابل اعتمادي اتخاذ شوند كه دربرگيرنده خواستهها و ديدگاههاي همه ذينفعان سازمان باشد. اما، مديريت فرآيندها و اصولاً فرآيند يعني چه و چگونه بايد مديريت شود، نقش و وظيفه سازمانها در اين مهم چيست؟ و آيا مديريت روي فرآيندها امكان تعالي سازماني را فراهم ميسازد؟
1ـ3ـ5ـ مشاركت كاركنان و توسعه منابع انساني
ظرفيتهاي بالفعل و بالقوه كاركنان يك سازمان تنها از طريق ايجاد و حفظ ارزشهاي مشترك، توسعه و تعميق فرهنگ اعتماد بين كاركنان و تفويض اختيارات لازم در محدوده مسئوليتهاي محوله منصه ظهور يافته و در اختيار سازمان قرار ميگيرد. اما ما ايرانيان هرچه بيشتر در مورد مشاركت كاركنان صحبت ميكنيم، بيشتر از آن فاصله ميگيريم. نكته ابهامآميز فقدان يك تعريف مشخص و قابل قبول در زمينه مشاركت و حوزه و گسترهاي است كه تحت پوشش قرار ميدهد. به راستي، مشاركت يعني چه؟ و شما آنرا چه تعريف ميكنيد؟ چگونه ميتوان روحيه عدم مشاركت و بعضاً انفعالي موجود در سازمانهاي ايراني را به روحيه مشاركتخواهي و مشاركت فعال، دلسوزانه و مؤثر تبديل كرد؟ سئوالي كه واقعاً پاسخ آن سخت مينمايد.
1ـ3ـ6ـ بهبود، نوآوري و يادگيري مستمر
عملكرد سازمان زماني به تعالي خواهد رسيد كه بر پايه استفاده از دانش ناشي از بهبود، نوآوري و يادگيري مستمر و ايجاد فرهنگ آن در سازمان باشد. به راستي استفاده از دانش و مديريت دانش در شركتهاي ايراني يعني چه؟ آنچه كه در شركتهاي ايراني كمتر يافت ميشود (حتي در شركتهايي كه سيستمهاي متعدد كيفيت را اجرا كردهاند) فقدان سيستم اقدامات اصلاحي و پيشگيرانه است. از سوي ديگر، روزانه وقايع و اتفاقات مهمي در سازمانها رخ ميدهد (از ميكروبي شدن يك محصول در يك فرآيند توليد پيوسته تا خطاي پيمانكار و طولاني شدن زمان انجام پروژهها در يك شركت پروژهاي) كه متأسفانه در مورد آنها نه برخورد علمي و تحليلي صورت ميگيرد و نه نتايج حاصله از رفع و حل آنها به نحو مناسب ثبت ميشود. و اينها همگي يعني دانش، چيزي كه در تعالي سازماني ما كمتر مورد توجه قرار ميگيرد. لذا مديريت دانش يكي از اركان تعالي سازماني است.
به بيان ديگر، مديريت دانش در يك مجموعه بايد بتواند با تلفيق عناصر فوق دانش (Knowhow) مورد نياز را براي سازمان را بوجود بياورد. ثروتي كه به حق ميتواند عامل تفوق و برتري سازمان باشد.
1ـ3ـ7ـ توسعه شراكتها و تأسي به اصل برد ـ برد
براساس ديدگاه تعالي سازماني، زماني ميتوان از تعالي سازماني سخن گفت كه بين سازمان و شركاء تجاري آن (ازجمله تأمين كنندگان) يك ارتباط سودمند و دوجانبه حاكم و برقرار باشد. از اينرو، توجه به اين نكته كه تأمين كننده (Supplier) و پيمانكار (Sub-Contractor) در واقع جزيي از سازمان هستند و براي آن ارزش آفريني ميكنند يكي از محوريترين نكات قابل توجه در مدلهاي تعالي سازماني است. اما، آيا به راستي سازمانهاي ايراني به اين اصل ايمان و باور دارند؟ و آيا شركاء را جزئي از خود ميدانند يا در پي پيدا كردن شركاء ارزان قيمت براي انجام فعاليتهاي خود هستند؟
1ـ3ـ8ـ مسئوليتهاي عمومي
تعالي و برتري سازمان هنگامي تحقق خواهد يافت كه سازمان به مسئوليتهاي خود در برابر جامعه واقف و متعهد بوده و فعاليتهايش را با رويكردهاي اخلاقي، توقعات و مقررات حاكم بر جامعه هماهنگ سازد.
1ـ3ـ9ـ تعالي فردي سنگ بناي تعالي خواهي سازماني
به زعم اينجانب، تعالي سازماني در گرو وجود افراد تعالي خواه و تعالي جو است. اين افراد شالوده و سلولهاي يك سازمان را تشكيل ميدهند. تصور كنيد كه در يك سازمان مديرعامل و مديران ارشد تعاليجو باشند و ديگران اينگونه فكر نكنند و يا بالعكس ديگر كاركنان تعاليخواه باشند و مديران اينگونه نباشند. آيا ميتوان انتظار تعالي از اين سازمان را داشت. واقعيت آن است كه به اعتقاد اينجانب سازمانهاي ايراني از هر دو رنج ميبرند و تا اين دو درد كاملاً برطرف نشود تعالي سازماني ما به معني كامل كلمه تحقق نخواهد يافت. اما، چگونه بايد اين دردها را كاهش داد و برطرف كرد؟ چه كسي مسئول اينكار است؟
بيائيد به ياد بياوريم كه ما بعنوان اركان و اجزاء جامعه بافت و ساختار مديريتي سازمانها را شكل ميدهيم. و قطعاً اگر ما در زندگي فردي خود تعاليجو باشيم قاعدتاً بايد سازمانهاي ما نيز تعاليخواه باشند. ولي متأسفانه به خاطر فقدان چنين روحيهاي، هرچند صباحي تحت تأثير يك مدل، ايسم، نظريه، سيستم و رهيافت جديد وارداتي تلاش و هجومي بدون برنامه را آغاز ميكنيم با اين اميد كه متعالي شويم و يا حداقل يك ريال به فروش خود اضافه كنيم و به اين موضوع بباليم كه بدانجا رسيدهايم كه يك شركت خارجي ما را بعنوان شريك تجاري خود پذيرفته است. و چند صباحي بعد در كمال تأسف شاهد رشته شدن تمام بافتههاي خود باشيم. خستگي روحي و بعضاً دلسرد شدن از امكان بهبود و تعالي بيماري روز و شايع سازمانهاي ما است.
خانمها و آقايان! از شما اجازه ميخواهم چند لحظه خارج از چارچوب اين مفاهيم و مدلهاي وارداتي كه حتي در اغلب موارد معني و مفهوم اصطلاحات آن براي ما مبهم و غيرقابل قبول است (مثلاً در اغلب سازمانهايي كه اينجانب افتخار مشاوره آنها را در زمينههاي عارضهيابي و خودارزيابي براساس مدل EFQM داشتهام اغلب مديران و مسئولين و كارشناسان به محض مواجهه با معيار a1 با تحويل دادن يك لبخند مليحانه اظهار ميدارند كه خوب فلاني! تكليف پياده كردن EFQM ما هم مشخص شد. ما ازهمين معيار a1 مشكل داريم پس چرا سراغ قسمتهاي ديگر آن برويم) حرف دلم را براي شما بزنم. و آن اينكه مشكل ما، مشكل نداشتن مدل و سيستم و غيره نيست. چيزي كه ما ايرانيان متأسفانه در مواجهه با سيستمهاي كيفيت (و درحال حاضر مدلهاي تعالي سازماني) به آن كمتر توجه كردهايم مبناي فكري، انديشه و به قول EFQM، رويكردي (Approach) است كه در پس اين هياهو و مدلسازي وجود دارد و آن، انديشه، چارچوب و بافت ذهني و فكري و تفكراتي است كه در پس اين مدلها وجود دارد و بعنوان يك علت كاملاً مؤثر ولي نامرئي دائماً عمل كرده و ما را با افكار و يافتههاي جديد بمباران ميكند.
در اين رابطه، با عرض پوزش از همه هموطناني كه اين كتاب را ميخوانند اجازه ميخواهم اعلام كنم كه متأسفانه اغلب، ذهنيت حاكم بر سازمانها و كاركنان آنها ذهنيتي مساعد براي تعاليخواهي و تعاليجويي نيست. با اين اميد كه دلسوختگان را بشارتي باشد براي جستجوي عامل محركه كيفيتخواهي ما ايرانيان. اين شما و اين دغدغههاي فكري من. اگر بافت فكري مساعد تعاليجويي را بافت فكري Y و بافت فكري متصاد آنرا X بناميم ميتوانيم اين دو بافت فكري را كه ويژگيهاي آنها در جدول شماره 1ـ11 آمده است مقايسه كنيم. قضاوت اين موضوع را كه بافت فكري ما بيشتر به X شبيه است يا Y به شما واگذار ميكنم.
به زعم اينجانب، هنگام آن فرا رسيده است كه همگي با مشاركت كامل و به دور از هرگونه تعصبهاي شغلي در پي طراحي و تدوين مدل كيفيت و مدل تعالي سازماني يا مدل تعالي كسب و كار ايران باشيم.
خانمها و آقايان ! مفاهيم، اصول، نكات و معيارهاي مدلهاي تعالي غربي اغلب آنقدر براي همكاران ما در سازمانهاي ايراني گنگ، نامفهوم، بزرگ، افراطي و يا حتي دست نيافتني و غيرواقعي جلوه ميكندكه به راحتي ميتوان بهت، حيرت، ناباوري و حتي گاهي اوقات تمسخر آنها را از نوع نگاه وحركاتشان تشخيص داد.
مثلاً در مورد همين معيار اول حوزه رهبري در مدل EFQM كه ميگويد : رهبران، مأموريتها، آرمانها و ارزشهاي سازماني را تعيين و خودشان الگوي فرهنگ برتري ميباشند ابهامات و اشكالات همكاران آغاز ميشود. و اين اولين و جديترين ترمز براي پيشروي به طرف ساير معيارهاي مدل EFQM است. چون اغلب افراد و كاركنان، وجود اين شرايط را در مورد مديران و سازمانها خود باور ندارند و يا آنرا بسيار كم رنگ ميدانند. پس، بيائيد طرحي نو دراندازيم و به دور از شيفتگي غير علمي در مقابل مفاهيم و نظريههاي جديد دنياي صنعتي، ابتدا با شناخت كامل واقعيات و حقايق دروني خود مدلي بومي براي تعالي سازمانهاي ايراني طراحي و تدوين نمائيم. زيرا به قول ويل دورانت در كتاب ارزشمند تاريخ تمدن :
1ـ4ـ آشنايي با اعم مدلهاي تعالي سازماني
همانطور كه در بند 1ـ2 فوق نيز اشاره شد تابحال 130 جايزه كيفيت بعنوان يكي از رويكردهاي اصلي در طراحي و تدوين مدلهاي تعالي سازماني طراحي و تدوين شده است. چنانچه از اين مدلها بگذريم ذيلاً ميتوان به برخي از مدلهاي موجود در اين زمينه كه ادعاي ارايه الگويي براي تعالي سازمان را دارند اشاره كرد. اين مدلها عبارتند از :
ـ روش كارت امتيازدهي متوازن
ـ روش تعيين برتري سازماني
ـ روش كاهش استراتژيك هزينه و بهبود عملكرد
ـ جوايز كيفيت
ـ مدل شركت مشاورين بوستن
در اين ميان، مدل EFQM كه خود زيربناي تعيين و انتخاب جايزه ملي كيفيت ايران بوده است، داراي نقاط ضعفي است كه بايد هنگام استفاده از آن مدنظر قرار بگيرد. اين نقاط ضعف را ميتوان به شرح زير برشمرد :
1ـ اين مدل عمومي بودهو واقعيات و مشخصات خاص سازمانها را دربخشهاي مختلف كسب و كار تبيين نميكند.
2ـ EFQM بيشتر به آنچه كه بايد انجام شود (What) توجه داشته و به چرايي (Why) و يا نحوه (How) انجام آنها توجه ندارد.
3ـ چنانچه اين مدل بعنوان ابزاري براي عارضهيابي مورد استفاده قرار بگيرد نميتوان با استفاده از آن به علل ريشهاي بروز مسايل، ارتباط بين آنها و درجه اولويت و تأثيرگذاري و يا تأثيرپذيري آنها پرداخت.
4ـ هركدام از معيارها و اصطلاحات مندرج در مدل داراي تعاريف و تعابير متعددي است كه ممكن است در هرسازمان معني خاص خود را داشته باشد.
5ـ روش جمعآوري اطلاعات لازم براساس معيارهاي مندرج در مدل، براساس نوع سازمانها مشخص و معين نيست.
6ـ بعلت آنكه مدل بصورت حوزهاي ارايه شده است امكان مرتبط كردن كامل حوزهها و معيارهاي آنها با ساختار سازماني موجود در سازمانهاي ايراني مشكل است.
7ـ از معني اصطلاح Criteria Owner كه در مدل EFQM بكار رفته است، اينگونه استنباط ميشود كه هر حوزه يا معيار بايد مالك خاص خود را داشته باشد. بطوريكه در برخي از سازمانهاي ايراني بعضاً براساس شرايط خاص سازماني و ويژگي و جايگاه سازماني كاركنان آنها از Owner معني هماهنگ كننده يا Coordinator نيز برداشت و مستفاد ميشود.
8ـ ارزيابي براساس اين مدل، خيلي تابع تجربه و نقطه نظرات و ديدگاههاي ارزيابان آن است.
9ـ تقدم و تأخر حوزهها، جزء در قسمت نتايج مشخص نيست.
10ـ براي استفاده از مدل EFQM بعنوان يك مدل عارضهيابي بايد احتياط زيادي بكار برد.
11ـ تأكيد مدل بيشتر روي ظاهر جملات و عناوين معيارها است. بطوريكه با اتكاء به اين معيارها، فقط ميتوان ظاهر فعاليتهاي سازمان را ارزيابي كرد. گواينكه ممكن است سازمان براساس اين مدل، ارزيابي و نمرات خوبي هم دريافت كند، ولي پس از مدتي با كمال تعجب ورشكست بشود. زيرا مدل كمكي به شناسايي مسايل و مشكلات پنهان سازمانها نميكند.
12ـ در مراجع موجود به زيرساختهاي لازم براي اجراي مدل اشاره نشده است.
13ـ عنوان (تعالي) و ساختار مدل EFQM، لزوم فراتر رفتن از معيارها و حوزههاي مدل را به ذهن متبادر نمينمايد. و عملاً يك خودبسندگي را در خواننده و كاربران القاء ميكند.
14ـ با درصد امتيازات تعيين شده براي هر حوزه عملاً امكان جابجا كردن آنها باتوجه به واقعيات سازماني از بين رفته است. گواينكه ميتوان اينكار را خارج از چارچوب جايزه انجام داد.
معمولاً استفاده از EFQM بعنوان يك مدل عارضهيابي در قالب مراحل مندرج در تصوير شماره 1ـ2 انجام ميشود.
1ـ5ـ نتيجهگيري فصل اول
در فصل اول شما خواننده گرامي بصورت گذرا و مختصر با اهم مدلهاي تعالي سازماني و اصول حاكم بر اين مدلها آشنا شديد. حال نوبت آن فرا رسيده است كه با مدل EFQM و توضيحات تكميلي و تشريحي مؤلف در مورد هريك از حوزهها و معيارهاي مدل EFQM و جايزه ملي كيفيت ايران آشنا شويد. و انشاءالله در مجلدات بعدي به تبيين ساير مدلها خواهيم پرداخت.
واژه های مرتبط: ایزو، گواهینامه ایزو ، استاندارد ایزو ، شرکت گواهی دهنده ایزو ، مشاوره ایزو ، مشاور ایزو، اخذ ایزو،ایزو 9001 ، الزامات ایزو
ایمیل :
نظر :